سرویس کرمانشاه _ در فضای مجازی صنعت پتروشیمی، روزبهروز بیشتر شاهد حضور افرادی هستیم که بدون پیشینه رسانهای یا تحلیل تخصصی، تنها با تریبونسازی شخصی و جوسازی، فضای گفتوگوی حرفهای را آلوده میکنند. این همان لمپنیسم رسانهای است؛ پدیدهای نوظهور اما خطرناک، که با هر تغییر قدرت، موضع عوض میکند، و تنها چیزی که پشت سر میگذارد، بیاعتمادی و تخریب است.
در دورهای که رسانههای اجتماعی به صحنهای اصلی برای شکلگیری افکار عمومی بدل شدهاند، شکل تازهای از لمپنیسم در حال ظهور است؛ لمپنیسمی که نه در کوچه و خیابان، بلکه در صفحههای مجازی و کانالهای ناشناس تلگرام وآتس اپ و اینستاگرام رخ مینماید — جایی که صداهای بلند، بیپشتوانه و عوامفریب، فضای گفتوگوی تخصصی را به هرجومرج میکشانند.
در سالهای اخیر، شاهد ظهور رسانههایی در فضای مجازی صنعت پتروشیمی هستیم که بیشتر از آنکه بستری برای گفتوگوی تخصصی باشند، به تریبونی برای حاشیهسازی و تخریب تبدیل شدهاند.
این پدیده، که میتوان آن را «لمپنیسم رسانهای» نام نهاد، پدیده ای پر سر و صدا، کممایه و فرصتطلب. این جریان نه نقد میکند، نه پیشنهاد میدهد؛ تنها تخریب میکند — بیهزینه و بیمسئولیت. در واقع ادامهایست بر همان تحلیل کلاسیکی که کارل مارکس از «لومپن پرولتاریا» ارائه میدهد؛ طبق دیدگاه او، این قشر که از دل حاشیهنشینی و بحران معیشتی برمیخیزد، مستعد آن است که به ابزاری برای بازیهای قدرت تبدیل شود. امروز اما این نقش را گروههایی بر عهده گرفتهاند که نه از حاشیهی شهر، بلکه از حاشیهی علم، اخلاق و تخصص سر برآوردهاند؛ بیریشه در دانش، اما مسلط بر تکنیکهای جذب مخاطب.
در صنعت حساسی مانند پتروشیمی، که سرمایهگذاری، برنامهریزی راهبردی و تخصص فنی از عناصر بنیادین آناند، این نوع لمپنیسم رسانهای پیامدهایی بسیار فراتر از دعواهای روزمره مجازی دارد. طی سالهای اخیر، با رشد کانالها و صفحات پرمخاطب اما فاقد اعتبار تخصصی، شاهد آن بودهایم که چگونه جریانهایی ناشناخته یا بعضاً فرصتطلب، با بهرهگیری از ابزارهای رسانهای ساده، فضای نقد سازنده را تخریب کرده و جایش را به غوغاسالاری، تحقیر نخبگان، پخش شایعات و مهندسی افکار عمومی دادهاند.
این رسانهها اغلب به نام یک فرد شناخته میشوند — افرادی که نه سابقه رسانهای حرفهای دارند، نه تجربهی آکادمیک، اما با مهارت در جنجالآفرینی و بازی با افکار عمومی، تریبون عوض میکنند و با هر جابهجایی قدرت، رنگ عوض میکنند.
در جوامعی که هنوز ساختار شفاف اطلاعرسانی، آموزش رسانهای و گفتوگوی بیننسلی شکل نگرفته است، لمپنهای رسانهای به راحتی میتوانند در لباس منتقد ظاهر شوند، پروژههای ملی را تخریب کنند، متخصصان را به حاشیه برانند و مسیر تصمیمسازی را به بیراهه ببرند. در صنعت پتروشیمی، که از قضا با سرمایهگذاری خارجی، دیپلماسی انرژی و پیچیدگیهای فناورانه گره خورده، این انحراف میتواند آیندهای پرهزینه برای کشور رقم بزند.
وقت آن رسیده مرز نقد و غوغاسالاری را مشخص کنیم. البته نه با حذف، که با تولید محتوا، تقویت صدای متخصصان و آموزش سواد رسانهای.
اگر به آیندهی این صنعت ملی فکر میکنیم، باید مرز بین نقد و لمپنیسم را روشن کنیم؛ با ارتقای سواد رسانهای، حمایت از تحلیلگران مستقل و احیای جایگاه دانش و گفتوگو. زمان آن رسیده که تفاوت میان نقد سازنده و لمپنیسم رسانهای را تشخیص دهیم، و راهی برای پالایش فضای مجازی بیابیم. نه با فیلتر و سرکوب، بلکه با تقویت رسانههای مسئول، ترویج سواد رسانهای، و بازگرداندن احترام به دانش، تجربه و گفتگو.
نظر شما